معنی استیلا طلب
حل جدول
فرهنگ عمید
مستولی شدن، دست یافتن، چیره شدن، پیروز شدن، چیرگی،
فارسی به انگلیسی
Ascendancy, Ascendency, Conquest, Dispensation, Empire, Subjugation, Supremacy
فرهنگ فارسی هوشیار
دست یابی، چیرگی (مصدر) دست یافتن بر زبردست شدن چیره شدن بر، (اسم) چیرگی غلبه، بودن کوکب در درجه ای از برخی که در آن برج و درجه او را حظی از حظوظ خمسه باشد.
فرهنگ معین
(مص ل.) دست یافتن، (اِمص.) چیرگی، غلبه. [خوانش: (اِ) [ع.]]
مترادف و متضاد زبان فارسی
برتری، تسخیر، تسلط، تفوق، چیرگی، سلطه، سیطره، غلبه، قدرت
فارسی به عربی
صعود، غزو، هیمنه
فارسی به آلمانی
Die hegemonie [noun]
لغت نامه دهخدا
طلب. [طَ ل َ] (نف مرخم) در ترکیب به معنی طلبنده و طلب کننده آید.
ترکیب ها:
- آرزوطلب. آزادی طلب. آشوب طلب. جاه طلب. حقیقت طلب. ریاست طلب. شرطلب. شهرت طلب.صلح طلب. غوغاطلب. فرصت طلب. مشروطه طلب. مقام طلب. هرج ومرج طلب. هنگامه طلب. رجوع به هر یک از این ترکیبات در جای خود شود.
طلب. [طِ] (ع ص، اِ) مرد خواهان زنان. || زن خواسته ٔ مرد و معشوق او. گویند: هو طلب النساء و هی طلبه. ج، اَطلاب، طِلبه. (منتهی الارب).
طلب. [طُ ل ُ] (ع ص، اِ) ج ِ طَلوب. (منتهی الارب).
طلب. [طُل ْ ل َ] (ع ص، اِ) ج ِ طالب. (منتهی الارب).
معادل ابجد
543